جدول جو
جدول جو

معنی قره کوره - جستجوی لغت در جدول جو

قره کوره
(قَ رَ سَ)
دهی از دهستان اوجان بخش بستان آباد شهرستان تبریز واقع در 2 هزارگزی شمال بستان آباد و در مسیر شوسۀ سراب به بستان آباد. موقع جغرافیایی آن جلگه و سردسیر است. سکنۀ آن 54 تن. آب آن از زهاب اوجان چای و محصول آن غلات. شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قره کهر
تصویر قره کهر
اسبی که به رنگ قهوه ای سیر باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گربه کوره
تصویر گربه کوره
گربۀ کور
کنایه از حیله گر، مکار
کنایه از نمک نشناس
فرهنگ فارسی عمید
(قَ رَ عُ مَ)
دهی از دهستان کله بوز بخش مرکزی شهرستان میانه واقع در 27 هزارگزی جنوب باختری میانه و 8 هزارگزی خط آهن میانه به مراغه و 27 هزارگزی شوسۀ تبریز به میانه.. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و معتدل است. سکنۀ آن 509 تن. آب آن از چشمه و محصول آن غلات، حبوبات، پنبه. شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(لُ)
نام کوهی است در جنوب بخش کنگاور که خطالرأس آن حد طبیعی بین بخش کنگاور و دهستان خزل شهرستان نهاوند میباشد. ارتفاع بلندترین نقطۀ آن از سطح دریا 1932 گز است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(گِ رِ هَِ)
گرهی که بسختی باز شود، یا اصولاً باز نشود
لغت نامه دهخدا
(کَ رَ کَ رَ)
دهی است از دهستان حومه بخش شاهین دژ شهرستان مراغه. کوهستانی و معتدل است و 90 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(قَرَ)
دهی از دهستان گوکلان بخش مرکزی شهرستان گنبدقابوس واقع در 12000 گزی باختر کلاله. موقع جغرافیایی آن دشت و هوای آن معتدل مالاریایی است. سکنه 160 تن. آب آن از رود خانه گرگان و محصول آن غلات، صیفی، لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان بافتن پارچه های ابریشمی و نمدمالی است. راه مالرو دارد. جنگلهای اطراف آن قرقاول زیاد دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(قَ رَ وَ)
دهی از دهستان مرحمت آباد بخش میاندوآب شهرستان مراغه واقع در 4 هزارگزی جنوب خاوری میاندوآب و یکهزارگزی خاور شوسۀ میاندوآب به بوکان. موقع جغرافیایی آن جلگه و معتدل مالاریایی است. سکنۀ آن 1945 تن. آب آن از زرینه رود و محصول آن غلات، حبوبات، چغندر، کرچک. شغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان جاجیم بافی است. راه ارابه رو دارد، و میتوان اتومبیل برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(دِهْ رَ / رِ)
کوره ده. دهی کوچک و کم حاصل. ده بسیار کوچک و کم ارز. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(پَ رَ)
نام یکی از دیه های هزارجریب مازندران. (مازندران و استراباد رابینو)
لغت نامه دهخدا
(گُ بَ/ بِ رَ / رِ)
رجوع به گربۀ کور شود
لغت نامه دهخدا
(قَ رَ سَ لَ)
دهی است از دهستان بیزکی بخش حومه شهرستان مشهد واقع در 52 هزارگزی شمال باختری مشهد و 2 هزارگزی شمال شوسۀ مشهد به قوچان. موقع جغرافیایی آن جلگه و معتدل است. سکنۀ آن 220 تن. آب آن از قنات و محصول آن غلات و چغندرقند. شغل اهالی زراعت و مالداری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(دَرْ رَ رَ)
دهی از دهستان طیبی سرحدی بخش کهکیلویه شهرستان بهبهان واقع در 4هزارگزی شمال خاوری قلعه رئیس مرکز دهستان، با 150 تن سکنه. آب آن از چشمه و راه آن مالرو است. ساکنین آن از طایفه طیبی هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(قَ رَ غَ)
دهی جزء دهستان آتش بیک بخش سراسکند شهرستان تبریز واقعدر 30 هزارگزی باختر سراسکند و 10 هزارگزی خط آهن میانه به مراغه. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و معتدل است. سکنۀ آن 230 تن. آب آن از چشمه و رودخانه و محصول آن غلات و حبوبات. شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(قَ رَ کِ)
دهی از دهستان سهندآباد بخش بستان آباد شهرستان تبریز واقع در 16 هزارگزی جنوب بستان آباد و 15 هزارگزی شوسۀ میانه به تبریز. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و سردسیر است. سکنۀ آن 619 تن. آب آن از چشمه و محصول آن غلات. شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(قَ رَ بُ)
دهی است از دهستان خورخورۀ بخش دیواندرۀ شهرستان سنندج واقع در 68000 گزی باختر دیواندره و 16000 گزی جنوب باختر خورخوره. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و سردسیر است. سکنۀ آن 88 تن. آب آن از چشمه و محصولات آن غلات، توتون، حبوبات و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(قَ رَ بِ)
دهی از دهستان به به جیک بخش سیه چشمۀ شهرستان ماکو واقع در 44 هزارگزی جنوب خاوری سیه چشمه و 8500 گزی جنوب راه ارابه رو ایشکه سو به کران پائین. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و سردسیر سالم است. سکنۀ آن 60 تن. آب آن از چشمه و محصول آن غلات. شغل اهالی زراعت و گله داری است و صنایع دستی زنان جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(پَ شَ / شِ رَ / رِ)
پشۀ خرد. پشه ریزه
لغت نامه دهخدا
(قَ رَ زَ)
یکی از بلوکات حکومت نشین کردستان. کردستان امروز به یک حوزۀ مرکزی و ده حاکم نشین جزء تقسیم میشود و یکی از آن حاکم نشین ها قره کوزه است. (از جغرافیای غرب ایران ص 72)
لغت نامه دهخدا
(قَ رَ کَ)
دهی از دهستان پاطاق بخش سرپل ذهاب شهرستان قصرشیرین واقع در 9500 گزی جنوب خاوری سرپل ذهاب و کنار شوسۀ قصرشیرین به کرمانشاه. موقع جغرافیایی آن دامنه و هوای آن معتدل است. سکنۀ آن 90 تن. آب آن از سراب ماراب و محصول آن غلات و لبنیات و توتون و صیفی. شغل اهالی زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
تصویری از قره کهر
تصویر قره کهر
سیاکهر اسپ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گربه کوره
تصویر گربه کوره
محیل مکار، نمک نشناس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قره سورن
تصویر قره سورن
ترکی سپاهیران، جندار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قره قورت
تصویر قره قورت
ترکی ترپک هلناک آب کشک جوشیده ترف (گویش نایینی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پشه کوره
تصویر پشه کوره
پشه خاکی پشه ریزه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هره کره
تصویر هره کره
((هِ ر ُِ. کِ ر ِّ))
خنده شدید و خارج از اندازه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گربه کوره
تصویر گربه کوره
((~. رِ))
حیله گر، مکار، نمک نشناس
فرهنگ فارسی معین
مرتعی از نواحی شهرستان کردکوی
فرهنگ گویش مازندرانی
از مناطق کوهستانی و ییلاقی شاهکوه و ساور در منطقه استرآباد
فرهنگ گویش مازندرانی